(( نمایشنامه خطبه غدیر ))
بهتان واخباراهل بیت
پیغمبر اکرم فرمود:هرکس مرد یا زن مؤمنی را تهمت بزند یا چیزی که در او نیست بگوید خدا او را روز قیامت بر محلی از آتش نگه می دارد تا از عهده آنچه گفته است برآید.
حضرت صادق می فرماید:هرکس به مرد یا زن با ایمانی بهتان بزند به آنچه در آنها نباشد خداوند او را در روز قیامت در طینه خبال حبس می فرماید تا از عهده آنچه گفته است برآید راوی پرسید طینه خبال یعنی چه؟ حضرت فرمود چرکی است که از عورت زناکاران در جهنم جاری می گردد.
و نیز می فرماید:هرکس برادر مؤمنش را تهمت بزند ایمان در دلش ضایع می شود و از بین می رود چنان که نمک در آب حل می شود و خلاصه آنکه تهمت موجب فساد قلب و زوال ایمان است.
بهتان به خدا
سخت ترین بهتانها بهتان به حضرت آفریدگار اسن چنان که در سوره صف می فرماید:کیست ستمکارتر از آن که به خدا افتراءکذب ببندد.
مانند کسانی که منکر عدالت یا حکمت خدا شوند چنان که منکرین نبوت پیغمبران در حقیقت منکر حکمت خداوند هستند و همچنین منکرین معاد و نیز مانند کسانی که برای خداوند شریک قرار دادند و همچنین انواع شرکتهائی که برای خداوند قائل شده اند تمام قول بدون علم و افتراء محض است و در آیات قرآن مجید تهدید شدید ووعده آتش بر آن داده شده بلکه بهتان به خداوند را از لوازم کفر خونده است و در سوره نحل می فرماید:جز این نیست که دروغ می بندند کسانی که به آیات خدا ایمان نیاورده اند و ایشانند دروغگویان.
بهتان به پیغمبروامام
در حکم بهتان به خداست بهتان به پیغمبر و امام مانند اینکه ایشان را ساحر،دیوانه و شاعر و دروغگو و خودپرست بنامند و تفصیل اتهامات بشر به سلسله جلیله انبیاء و ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین کتاب مستقلی احتیاج دارد و مقام را گنجایش آن نیست.
بهتان به مردم
اتهام به سایر مردم بر دو قسم است گاهی قول بدون علم است یعنی عیبی را که ثابت نشده و یقینی نگردیده بلکه به مجرد سوء ظن آنرا به دیگری نسبت بدهد.
گاهی افتراء است یعنی عیبی را که می داند در آن شخص نیست یا کاری را که یقین دارد از او سر نزده از روی عناد به آن بیچاره نسبت می دهد و بدتر از این آن است که آن عیب راجع به شخص تهمت زننده باشد و برای رهایی خود،آنرا به دیگری نسبت می دهد و آلودگی خود را به آنکه پاکدامن بوده می چسباند.
پر ظاهر است این قسم بدترین انواع بهتان به بندگان خداست چنانکه در سوره نساء می فرماید:هرکس از روی خطائی گناه صغیره ای به جا آورد یا اینکه از روی عمد گناهی کند یا گناه کبیره ای به جا آورد سپس آنرا بر بی گناهی بیندازد پس برداشته است بهتان را(دروغی که بی گناه از آن متحیر و مبهوت می شود) و گناه آشکاری را.
بهتان به کفارهم حرام است
در تفسیر منهج نقل نموده است که طعمة بن بیرق سه پسر داشت به نام بشر و مبشرو بشیر از این سه،بشر مرد منافقی بود شبی خانه قتادة بن نعمان را سوراخ کرد و داخل آن شد زرهی که در انبان آرد پنهان کرده بودند دزدید قضا را انبان شکافی داشت و در راه از آن آرد می ریخت تا بشر به خانه اش رسیثد پس انبان را در خانه زید بن السمین که یهودی بود برده و به امانت نزد او سپرد بامداد قتادة بر اثر آرد به خانه بشر رفت و بعد از طلب زره او انکار کرد و سوگند به دروغ یاد کرد که این کار را نکرده و خبر ندارد و قتادة بر همان سمت که بشر به خانه زید یهودی رفته بود پی برد ووی را به خیانت بگرفت زید گفت دوش بشر زرهی در انبانی به امانت به من سپرد و جمعی بر آن گواهی دادند و قتاده صورتحال را خدمت رسول خدا عرض کرد و بنی ظفر که قوم بشر بودند از ترس رسوائی نخواستند که بشر تهمت زده شوند و یهودی پاکدامن بیرون آید آغاز جدال و خصومت کردند و بر برائت بشر گواهی دادند پس خداوند در این باره 9 آیه از آیه 105 تا 113 از سوره نساء را نازل فرمود.
وخلاصه آن حکم به تحریم بهتان و افتراء است هرچند نسبت به کافری باشد و چند مرتبه بهتان زننده را خیانتکار نامیده و پیغمبرش را از طرفداری آنها نهی فرموده هرچند ظاهراً از مسلمانان باشند.
عاقبت خیانتکار
در تفسیر المیزان نقل کرده که سرانجام کار بشر این شد که از پذیرفتن توبه ای که خداوند به او عرضه داشته بود امتناع کرد و به طرف مشرکین به مکه رفت و در آنجا به قصد دزدی خانه ای را سوراخ نموده و خانه را خدا بر سرش خراب کرده و او را کشت.
سوءظن
قسم دیگر از بهتان که ندانسته چیزی را به کسی ببندد سببش غالباً سوء ظن است یعنی چیزی را که از کسی دیده یا شنیده حمل بر فساد کند و گمان خود را پیروی نماید وبه احتمال صحیح و جهت صلاح در آن کار اعتنائی نکند.
لذا در قرآن مجید و اخبار کثیره مسلمانان را از بدگمانی به دیگران سخت نهی فرموده و امر فرموده که عمل مسلمانان را باید حمل بر صحت کرد و برای مزید اطلاع به پاره ای از آیات و روایات وارده در مقام اشره می شود.
بعضی ازگمانها گناه است
در سوره حجرات می فرماید:ای کسانی که به خدا ایمان آورده اید دور شوید و واگذارید بسیاری از گمانها را(که آن گمان بد درباره برادر مؤمن است) جز این نیست که بعضی از گمانها گناه است و تجسس نکنید چیزهائی را که عیوب مردم بر شما پنهان است.
و خلاصه آیه شریفه نهی از پیروی کردن از گمان بد است در حق برادر مؤمن.
در سوره بنی اسرائیل می فرماید:پیروی نکن آنچه را که علم به آن نداری هر آینه گوش و چشم و دل،همه مورد پرسش واقع خواهند گردید.
حمل بربهتربایدکرد
حضرت امیرالمؤمنین می فرماید:کار برادر دینی خود را حمل بر بهترین وجه مقرر دار تا آنکه دلیلی بیابد که بر تو غالب شود و راه توجیه(و حمل بر صحت) را بر تو ببندد و به هیچ سخنی که از برادرت برآید بدگمان مباش تا محمل خوبی می توانی برای آن بیابی.
علامه مجلسی علیه الرحمه در شرح این حدیث می فرماید:یعنی هر گفتار و کرداری که از برادرت سر زد آنرا بر وجه بهتر حمل کن گرچه به ظاهر خوب نباشد و از آن بازرسی نکن تا دلیل قطعی و مانع تأویل به دستت بیاید زیرا چه بسا گمان،خطا باشد و وارسی هم قدغن است چنانکه خداوند فرموده:«ولا تجسّسوا».
این جمله حدیث در نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده و حاصلش این است کههرگاه کلمه ای که دو توجیه و معنی دارد از مؤمنی صادر شود بر تو لازم است آنرا به خوبی تفسیر کنی گرچه معنی مجازی باشد یا به کنایه و توریه بر آن دلالت کند و قرینه ای هم نباشد،خصوصاً اگر خودش مدعی شود که همان معنای صحیح و نیک را قصد کرده است.
وقتی حجاج لعین قبعثری را تهدید کرد و گفت:لا حملنّک علی الادهم یعنی البته تو را بر ادهم(قید و زنجیر) حمل خواهم کرد قبعثری گفت:مثل الامیر یحمل علی الادهم والاشهب یعنی مثل امیر هم باید بر ادهم(اسب سیاه رنگ که بهترین اقسام اسب است)سوار کند حجاج گفت:اردت الحدید یعنی مقصودم از ادهم،آهن بود نه اسب.قبعثری گفت:«لان یکون حدیداً خیر من ان یکون بلیدا» یعنی اسب تند و تیزهوش بهتر از کودن است.
در این حکایت چنانکه ملاحظه می فرمائید قبعثری و عید و تهدید حجاج را حمل
بر وعده و لطف نموده و کلمه ادهم و حدید را که ظاهر در معنی قید و آهن است بر معنی مجازی آنها که اسب و تیزهوشی است حمل نموده است و باید این رویه در تمام اقوال و افعال مسلمانان رعایت شود و تا بشود حمل بر صحت و خوبی کرد هیچ گاه نباید بر فساد و بدی حمل نمود.
بدگمانی حرام است
شهید ثانی در کشف الریبه می فرماید:چنانکه بدگویی درباره مؤمن و زبان درازی و به بدگویی مؤمن حرام است همچنین بدگمانی و حدیث نفس به آن نیز حرام می باشد.
مقصود از بدگمانی حرام این است که پیش خود او را بدون دلیل قطعی بد بدانی اما مجرد خطور و گذشتن به دل چون اختیاری نیست حرام نیست و از آن عفو شده است(درحدیث شریف نبوی مشهور به حدیث رفع)خدا فرموده است از بسیاری گمانها کناره کنید به راستی برخی گمانها گناه است.
ونباید درباره دیگری معتقد به بدی باشی مگر آنکه آشکارا بدی او بر تو کشف شود و قابل تأویل نباشد و چیزی که بر تو کشف نشده و به دلت جایگزین شود پس شیطان آن گمان بد را به دلت انداخته و باید او را تکذیب کنی که فاسق ترین فاسقان است.
و از اینجاست که در شرع رسیده هرگاه از دهان کسی بوی شراب استشمام کردی نباید بگویی فلانی شراب خورده است و نمی شود او را حد زد زیرا محتمل است که مضمضه کرده و آنرا از دهان ریخته است یا اینکه دیگری به زور آن را در دهنش ریخته و یا اینکه از روی اشتباه یعنی به خیال اینکه مثلاً آب است آشامیده و نظیر این احتمالات که امری ممکن است بنابراین بدگمانی به مسلمانان جایز نیست.
وپیغمبر اکرم فرمود ریختن خون مسلمانان وبردن مالش و بدگمانی به او حرام است.
تا آنکه می فرماید:آنچه به دل وارد می شود از بدگمانی به مسلمانی هرگاه ندانی که آیا مجرد خطور و گذشتن به دل و بی اختیاری است تا مورد عفو باشد یا اینکه سوءظن و جاگرفتن در دل است تا اختیاری و مورد عقوبت باشد پس هرگاه حالت نسبت به آن مسلمان تغییر کرد و از او بد دل شدی و بر تو گران شد در رعایت احترامش سست شدی ودر اهتمام به حالش غمگین شدی در گرفتاریش مانند پیش از این خیال نباشی اینها نشانه سوءظن حرام و عقد قلب بر آن است.
پیغمبر اکرم فرمود:هرگاه مؤمن به سوءظن به مسلمانی مبتلا شود برایش راه فرار از آن است به اینکه آنرا در دلش جای ندهد وآنرا پیروی نکند.
یعنی در گفتار و کردارش مطابق سوءظن با او عمل نکند بلکه سزاوار است برای غالب شدن بر شیطان پس از این خیال شیطانی با آن مسلمان سلوکش بهتر شود وبه کوری چشم شیطان،احترام و سایر حقوقش را بیشتر ملاحظه کند.
درمان
به راستی برای این نوع بهتان سببی جز بی ایمانی و شقاوت و رذالت و بی باکی و هتّاکی و بی حیائی چیز دیگری نیست و علاج آن منحصر در تحصیل ایمان و تقویت آن و تفکر در آثار و خیمه دنیوی و عقوبتهای اخروی مترتّب بر آن است.
،پاکی و نجات افراد،لازم و ضروری است که اشخاص شرور وتبهکار معرفی گردند تا با دوری و اجتناب از ایشان امنیت و آرامش انسانها،و شخصیت و اعتبار خانواده ها،و حق و حقوق افراد یک جامعه پایمال نگردد و حفظ شود.